فرهنگی


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
سلام علی آل یس سلامی چو بوی خوش آشنایی به وبلاگ صبح امیدخوش آمديد
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



مفيد ترين مطلب را انتخاب كنيد.

 

آیا خداوند از روح خود در آدم دمیده و تکه ای از وجود خود را در ما قرار داده است؟
 
 
 
نویسنده: سمیه حسینعلی (کارشناس مترجمی زبان انگلیسی)
 استاد راهنما: مسعود بسیطی(کارشناس علوم تربیتی  و ادیان و فرق؛  m.basiti@mohammadivu.og)
 
صورت مسئله:
 
آیا به استناد این آیه از قرآن که می فرماید: "نَفَختُ فيهِ مِن رُوحِي" [1] به این نتیجه می رسیم که:
خداوند از روح خود در کالبد آدم دمیده و روح انسان ها تکه ای از وجود خداست؟
 
 
 
چکيده:
با مراجعه به مبيّن قرآن – رسول خدا و 12 جانشین او - در مي يابيم آيه ی مورد بحث، اشتباه ترجمه و استنباط شده است. چنین نیست که خداوند دارای روح باشد و تکه ای از روح خود را در وجود آدم قرار داده باشد؛ بلکه مقصود آن است که خداوند متعال از روحی که خود خلق کرده و مالک آن بوده، در جسم آدم دمیده است. در واقع «ی» در «روحی»، «یایِ مالکیت» است و از آن جهت که خداوند خالق و مالک «روح» بوده و آن را از میان سایر ارواح برای جسم آدم علیه السلام برگزیده، درباره اش فرموده: «روح من».
 
مقدمه
برخي معتقدند خداوند از روح خود در آدمی دميده و تکه ای از وجود خویش را درون ما قرار داده است. ایشان دليل برتري انسان و مسجود ملائک شدن او را نیز بر همین اساس تفسیر می کنند و معتقدند تمامی این شرافت ها به این دلیل است که تکه ای از وجود خداوند در درون آدمی قرار گرفته است. طرفداران این عقیده، در اثبات ادعاي خود به این آيه از قرآن کریم استناد می کنند که می فرماید:
«نَفَختُ فيهِ مِن رُوحِي»[2]
اما این عده در ترجمه و فهم آیه ی فوق دچار خطای بزرگی شده اند. همان طور که پيشتر نيز تذکر داده شد، بهترين راه براي درک هر پيام، مراجعه به گوينده ‌ي پيام و يا افرادي است که مورد تاييد وي هستند. بارها اتفاق افتاده کسي سخني گفته و از طرف اطرافيانش به گونه هاي متفاوتي تعبير و برداشت شده است. طبيعي است منطقي‌ترين راه رفع اختلاف در اين  موارد، ارجاع پيام به گوينده ي پيام است؛ نه اينکه هر کس طبق سليقه و فهم خود، نظري بدهد و سپس همگان بر سر نظرات خود با يکديگر بحث کنند.قرآن هم از اين امر مستثني نيست[3]. خصوصا اينکه کلام خدا به صورت ايجاز و به اختصار بيان شده و معناي ظاهري آيات، لزوما نشان دهنده ي مقصود حقيقي خدا نيست[4]. تبيين و توضيح اين کلام نزد جانشين خدا قرار داده شده تا مردمان براي فهم آن مقيد به مراجعه به وي – مبيّن قرآن - باشند. به همين دليل يکي از شئون پيامبر خدا، تبيين و شفاف نمودن منظور خدا از کلامش است[5]. حتي مردم عرب زبان نيز براي درک پيام خدا نياز به توضيح پيامبر دارند. وگرنه چه دليلي داشت خداوند به پيامبرش بفرمايد قرآني را که به زبان عربي و در سرزمين اعراب نازل شده براي مردم توضيح دهد و تبيين کند؟ به آيات زير توجه فرماييد: 
- وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ[6]
ما اين ذكر (قرآن) را بر تو نازل كرديم تا آنچه به سوى مردم نازل شده را براى آنها تبيين كنى، شايد ‌انديشه كنند. 
- وَمَا أَنزَلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ إِلاَّ لِتُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي اخْتَلَفُواْ فِيهِ ...[7]
و ما اين کتاب را بر تو نازل نکرديم مگر براي اين که آنچه را در آن اختلاف دارند براي ايشان تبيين کني.
 از همين روست که آنان که خود عرب زبان بودند و معناي آيات را متوجه مي شدند، باز هم به مبيّن قرآن -يعني رسول خدا و جانشينانش- مراجعه مي کردند و مقصود خدا را از کلامش مي پرسيدند[8].
روشن است که مردم در نيل به معارف و درک حقايق قرآن با هم تفاوت دارند. اگر قرار بود هرکس به ميزان فهم و درک خويش و از روي سليقه ي شخصي، کلام وحي را تفسير کند، ديگر فرستادن هدايتگران و معلمان الهي کاري بيهوده مي شد.
بنابراين از نظر عقل، وجوديک معلم الهي که از جانب خداي متعال براي تبيين کلامش تعيين و تاييد شده باشد، ضروري مي نمايد. به فرموده‌ي پروردگار، مبيّن قرآن، رسول اکرم است و ايشان اين علم را به جانشينان خود يعني امامان دوازده گانه – نخستين شان علي بن ابيطالب و آخرين آنها مهدي عليهم السلام - داده اند[9]. اگر بدون توضيح و تبيينِ مبيّن قرآن سراغ اين کتاب برويم، نه تنها متوجه مقصود اصلي خدا نخواهيم شد؛ بلکه چنان که خدا در قرآن فرموده ممکن است به جاي هدايت، دچار گمراهي شويم[10].
در شبهه ي مذکور نيز اگر به جاي مراجعه به مبيّن آيات، بر مبناي درک و سليقه ي شخصي خود، کلام خدا را ترجمه و تأويل نماييم، کاري غير عاقلانه و غير علمي انجام داده ايم.
 با اين مقدمه‌ي نسبتا طولاني اما مهم، به بررسي آيه ي مورد بحث در اين سوال مي‌پردازيم:
 
شرح مسئله:
گفتیم عده ای با استناد به آیه ی «نَفَختُ فيهِ مِن رُوحِي» معتقدند خداوند از روح خودش در ما دمیده و چنین نتیجه می گیرند که: همه ی انسان ها تکه ای از خدا هستند و به همین دلیل، شایسته ی سجده ی ملائک شدند. وگرنه سجده شدن، فقط و فقط از آنِ خداست و  اگر ما تکه ای از خدا نبودیم خداوند به ملائکه نمی فرمود به انسان سجده کنند[11] و نمی فرمود فتبارک الله احسن الخالقین[12] .
برخی پا را از این نیز فراتر گذاشته، می گویند: از آنجا که همگان تکه ای از خدا هستیم، افعال مان نیز متصل به خداست. بنابراین اینکه بگوییم کدام فعل آدمی خوب است و کدام بد، حرف بی معنایی است. چراکه ما آدمیان همگی وجودی خدایی داریم و خدا نیز هرگز مرتکب فعلی ناشایست نمی شود. پس هرچه انجام می دهیم، همه متصل به خدا و مورد تایید و رضایت اوست. بدین ترتیب چه آنان که در حق سایرین ظلم می کنند و چه آنان که به دیگران محبت می کنند، فعل شان خدایی است. در واقع دست خدا از آستین انسان ها بیرون می آید و افعال و رفتار مختلف رقم می خورد:
چون که بي رنگي اسير رنگ شد                      موسي با موسي در جنگ شد
و یا درباره ی ابن ملجم که امیرمومنان را به شهادت رساند، گفته می شود:
آلت حقی و فاعل دست حق                             کی زنم بر آلت حق طعن و دق
بر اساس این فرضیه، گناه و آلودگی معنا نخواهد داشت. چراکه اگر کسی مرتکب عملی ناشایست و فعلی قبیح شود، در واقع روحش آلوده به گناه می شود. اما از سوی دیگر روح آدمی، همان روح خداست و روح خداوند پاک و منزه از آن است که به پلیدی و گناه آلوده شود. در نتیجه، «گناه» وجود خارجی ندارد و هیچ کس به سبب رفتار و اعمالش مجازات نخواهد شد. لذا جهنمی نیز در کار نیست. مگر اینکه بپذیریم جهنم برای خدا و مجازات روح خدا خلق شده باشد!
غافل از اینکه ریشه ی تمامی این اشکالات، عدم مراجعه به معلم و مبیّن قرآن و برداشت ناصحیح از کلام وحی است. در ادامه، مقصود حقیقی خدا از این آیه را از طریق مبیّن و مفسر حقیقی کلامش – یعنی رسول اکرم و 12 جانشین او  -  می خوانیم:
 
 
 
پاسخ به اشکال:
 
با مراجعه به مبیّنین قرآن – یعنی رسول خدا و امامان دوازده‌گانه  – متوجه می شویم که «ی» در «روحی»، « یای مالکیت» است و چنین نیست که خداوند قطعه ای از وجود خود را کنده باشد و در وجود آدم قرار داده باشد. بلکه خداوند موجودی را خلق فرموده به نام «روح» و از آن مخلوق – یعنی روح – در کالبد آدم دمیده شده است. لذا وقتی خداوند می فرماید: «روح من»، منظور این است که روحی که خود خلقش کردم و مالکش هستم؛ وچون خداوند این روح را بنا بر حکمتی بر سایر ارواح، برگزیده آن را به گونه ای ویژه معرفی نموده و فرموده: روح من. همچنانکه مثلا مکان ویژه ای را برگزیده و درباره اش فرموده «بیتی» (خانه ی من) و یا درباره ی رسولی برگزیده از فرستادگانش فرموده «خلیلی» (خلیل من). وگرنه اگر چنین فرض کنیم که مقصود از «روح من» این است که ذات خداوند دارای «روح» است، درواقع خدا را مرکّب و شامل اجزای مختلف فرض کرده ایم. اما این فرض آشکارا با مبانی اعتقادی و توحیدی در اسلام مغایر است. خداوند، «احد» و «صمد» است و از چیزی زاده نشده و هیچ چیز از او زاده نمی شود. (لم یلد و لم یولد)[13] . پس چگونه ممکن است از جزیی مثل روح تشکیل شده باشد و با تکه ای از وجودش، موجود دیگری پدید آورده باشد؟
در ادامه به چند نمونه از کلام مبیّن قرآن درباره ی آیه ی مورد بحث اشاره می نماییم:
 
-         امام باقر علیه السلام – امام پنجم شیعیان و مبیّن قرآن – درباره ی آیه ی مذکور می فرمایند: "خداوند روحي را خلق فرموده و از آن در آدم عليه السلام دميد" [14].
-         امام صادق عليه السلام – امام ششم شیعیان و مبیّن قرآن - در ذيل این آيه ی شريفه می فرمایند: "خداوند موجودي را خلق كرد و روحي را هم آفريد، آنگاه به فرشته اي دستور داد آن روح را در كالبد بدمد، نه اينكه بعد از نفخ، چيزي از خداي متعال كم شده باشد و اين از قدرت خدا است" [15]. و نیز می فرمایند: "آن روح، مخلوق است همان طور که روحى که در عيسى بود مخلوق بود" [16].
-         فردي از امام صادق عليه السلام پرسيد درباره ی سخن خداي بزرگ و والا که «و از روح خود در او دميدم»، آن دميدن چگونه بود؟ امام پاسخ دادند: همانا روح مانند باد در جنبش است و از آن جهت نام روح از لفظ ريح (باد) مشتق شده است ... و آن روح را به خود نسبت داد،  چرا که آن را بر ارواح ديگر برگزيد، همان گونه که به خانه اي از ميان همه ی خانه ها فرمود: خانه ی من ( که کعبه است) و نسبت به پيغمبري از ميان پيامبران فرمود: خليل من (حضرت ابراهیم علیه السلام) و مانند اينها و همه ی اينها آفريده، ساخته شده، پديد آمده، پروريده و تدبير شده هستند[17] .
 
نتیجه:
بنابراین خداوند، پاک و منزه است از آنکه مرکّب از اجزای مختلف - مانند روح - باشد و تکه ای از وجود خود را در کالبد آدمی قرار داده باشد. نسبت ما با خداوند متعال، تنها نسبت «مخلوق» با «خالق» است و ذات ما هیچ سنخیت و مشابهتی با ذات آفریدگار ندارد. ما فقر مطلق و خداوند، غنای مسلّم است. ما خلق شده ی دست او و او مالکی احد، صمد و بی همتاست که نه زاده شده و نه کسی زاده ی اوست. پس آنجا که می فرماید «از روح خود در آدم دمیدم»، مقصود این نیست که خداوند تکه ای از وجود خود را در وجود آدم قرار داده؛ بلکه بنا به فرموده ی مبیّن و مفسّر قرآن، خداوند از روحی که خود خلق کرده و مالک آن بوده در آدم دمیده و از آن جهت که خالق و مالکش بوده و آن را از میان سایر ارواح برگزیده درباره اش فرموده: «روح من».
 
 
 
 
 
 
 
[1]-  قرآن کریم، سوره حجر، آیه 29.
[2]-  بنگرید به پاورقی شماره 1.
[3]-  علاقمندان، مي‌توانند به مقاله "راه بهره مندي از هدايت قرآن" نوشته‌ي «مسعود بسيطي» مراجعه کنند.
[4]- خداوند مي‌فرمايد اين قرآن داراي آيات محکم و متشابه است که فقط خدا و راسخون علم تاويل آن را مي دانند (هُوَ الَّذي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتابَ مِنْهُ آياتٌ مُحْكَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ فَأَمَّا الَّذينَ في‏ قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْويلِهِ وَ ما يَعْلَمُ تَأْويلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ: سوره آل عمران، آيه 5). ؛ بسياري از آيات قرآن نيز به صورت مجمل بيان شده تا مردم براي فهم آن به مبيّن قرآن مراجعه کنند. به عنوان نمونه امام صادق عليه السلام فرموده‌اند: "دستور اقامه نماز بر پيامبر(ص) نازل شد؛ ولى خداوند اين مطلب را که سه يا چهار ركعت بخوانند (كيفيت اقامه آن) بيان نکرد، تا اينكه پيامبر خود اين فرمان را براى مردم تشريح كرد": اصول کافي، ج 1، ص 286 و 287.
[5]- قرآن کریم، سوره نحل، آيات 44 و 64.
[6]- قرآن کریم، سوره نحل، آيه 44.
[7]- قرآن کریم، سوره نحل، آيه 64.
[8]- به عنوان نمونه بنگريد به:  اصول کافي، ج 8، کتاب الروضه، ص 50.
[9]- خوانندگان گرامي به عنوان نمونه مي توانند به احاديث مرتبط در کتاب وسائل الشيعه، ج 27، باب 13 (عدم جواز استنباط الأحكام النظرية من ظواهر القرآن إلا بعد معرفة تفسيرها من الأئمة ع) و يا کتاب بحارالانوار، ج 26، باب 1 (جهات علومهم ع و ما عندهم من الكتب ...) مراجعه نمايند. در ادامه به 4 نمونه از اين روايات اشاره مي کنيم:
- امام صادق (ع) مي فرمايند: "همانا خدا تنزيل و تأويل قرآن کريم را به رسول اکرم (ص) آموخت و رسول خدا (ص) به امير المومنين (ع) تعليم داد ... و به خدا سوگند علم آن را به ما (نيز) داد": وسائل الشيعه، ج 27، باب 13، ص182. ؛
- امام رضا (ع) از پيامبر (ص) نقل مي‌کنند که خداوند در حديثي قدسي چنين فرموده: "منم خدايي که جز من معبودي نيست، مخلوقات را با قدرت خود آفريدم، از بين آن ها پيامبراني را برگزيدم و از ميان پيامبران نيز محمد (ص) را به عنوان حبيب و خليل و صفي انتخاب کردم آن گاه او را به سوي مردم فرستادم و علي (ع) را به عنوان برادر و وصي و وزير او قرار دادم تا بعد از محمد، پيام رسان او به مردم و جانشين من باشد و قرآن مرا براي آنها بيان نمايد و حکم مرا در ميان آن ها اجرا کند": همان، ص 187. ؛
- امام صادق ذيل اين آيه شريفه که مي فرمايد «فقط خدا و راسخون علم تأويل محکم و متشابهات قرآن را مي دانند (سوره آل عمران، آيه 5)» چنين گفته اند: "راسخون در علم ما اهل بيت هستيم و ما هستيم که تأويل قرآن را مي دانيم": همان، ص 179. ؛
- امير مومنان فرموده اند: "هيچ آيه اي از قرآن بر پيامبر (ص) نازل نشد مگر اين که قرائت آن را به من آموخت و آن را بر من املا کرد و من آن را با خط خودم نوشتم و تأويل و تفسير، ناسخ و منسوخ، محکم و متشابه و خاص و عام آن را به من تعليم داد ...": بحارالانوار، ج 26، ص 65.
[10]- یُضِلُّ بِهِ كَثِيراً وَيَهْدِي بِهِ كَثِيراً یعنی: (خداوند) بسياري را با آن (قرآن) گمراه و بسياري را هدايت مي‌کند: سوره بقره، آيه 26. ؛ مبيّن قرآن - امام ششم شيعيان در توضيح اين آيه فرموده آناني که گمراه مي شوند کساني هستند که قرآن و تأويل آن را از مبيّن قرآن نگرفته اند؛ از اين رو معناي حقيقي کلام خدا را متوجه نشدند و خود و ديگران را به گمراهي کشيدند: وسائل الشيعه، ج 27، ح 33593، ص 201.
[11]-  "وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَم" ، قرآن کریم، سوره بقره آیه 34- سوره اسرا آیه 61- سوره کهف آیه 50- سوره طه آیه 116
[12]- قرآن کریم، سوره مومنون آیه 14
[13]-  اشاره به سوره توحید در قرآن کریم
[14]-  "سألته عن قول الله: «وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ ساجِدِينَ‏» قال: روح خلقها الله فنفخ في آدم منها": بحارالأنوار، ج ۴، ص 13 حدیث 11.
[15]-  "في قوله «فَإِذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي‏» قال: خلق خلقا و خلق روحا، ثم أمر الملك فنفخ فيه- و ليست بالتي نقصت من الله شيئا، هي من قدرته تبارك و تعالى‏": تفسير العياشي ؛ محمد بن مسعود، ج‏2، ص 241 ؛  المطبعة العلمية - تهران، چاپ: اول، 1380 ق. البحار ج 4 ص 12. البرهان ج 3: 364.
[16]-  "سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع- عَنِ الرُّوحِ الَّتِي فِي آدَمَ ع قَوْلِهِ‏ فَإِذا سَوَّيْتُهُ‏ وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي‏قَالَ هَذِهِ رُوحٌ مَخْلُوقَةٌ وَ الرُّوحُ الَّتِي فِي عِيسَى مَخْلُوقَة": اصول کافي، ج ۱، ص ۱۳۳.
[17]-  "سأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي‏»: كَيْفَ هذَا النَّفْخُ؟ فَقَالَ: «إِنَّ الرُّوحَ مُتَحَرِّكٌ كَالرِّيحِ، وَ إِنَّمَا سُمِّيَ رُوحاً لِأَنَّهُ اشْتَقَّ اسْمَهُ مِنَ الرِّيحِ‏ وَ إِنَّمَا أَخْرَجَهُ عَنْ‏ لَفْظَةِ الرِّيحِ‏ لِأَنَّ الْأَرْوَاحَ‏مُجَانِسَةٌ لِلرِّيحِ‏ وَ إِنَّمَا أَضَافَهُ إِلى‏ نَفْسِهِ لِأَنَّهُ اصْطَفَاهُ عَلى‏ سَائِرِ الْأَرْوَاحِ، كَمَا قَالَ لِبَيْتٍ مِنَ الْبُيُوتِ‏: بَيْتِي، وَ لِرَسُولٍ مِنَ الرُّسُلِ:خَلِيلِي، وَ أَشْبَاهِ ذلِكَ، وَ كُلُّ ذلِكَ مَخْلُوقٌ، مَصْنُوعٌ، مُحْدَثٌ، مَرْبُوبٌ، مُدَبَّرٌ»": كافي، ج 1، ص327.




:: موضوعات مرتبط: دین و زندگی 10 , ,
|
امتیاز مطلب : 11
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان صبح امید و آدرس tagbakhshiyan1.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






آمار مطالب

:: کل مطالب : 1221
:: کل نظرات : 3317

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 23

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 155
:: باردید دیروز : 20
:: بازدید هفته : 200
:: بازدید ماه : 1740
:: بازدید سال : 114771
:: بازدید کلی : 416477

RSS

Powered By
loxblog.Com