یه پسر بچه شانزده ساله رو آوردند اورژانس
هنوز از بدن مطهرش دود بلند می شد
بدنش سوخته بود و چهره اش قابل تشخیص نبود
اما لب هاش آیات قرآن می خواند و برای سلامتی امام دعا می کرد...
یه مجروح دیگه آوردند که از هم دریده شده بود
ازش پرسیدم : دردت شدیده؟!!!
گفت: خوشحالم که به امام درد نمیرسه ...
منبع: کتاب روایت مقدس ، صفحه 13